روز دریایی
سلام ریحانه ای.امروز ازساعت حدود 3 تا نه و نیم شب, دریا و بندرانزلیو اسکله بودیم.کلی هم عکس انداختیم...عکسا گویای همه چی هست..جالبش این بود که هی میگفتی دریا بریم دریا بریم بعدکه رسیدیم دریا خوابت برده بود! تو چادری که پهن کرده بودیم..ناهارم سیرترشی بود و ماکارونی و تن ماهی و زیتون شور....کلی کنارساحل بازی کردی...برگشتنی هم رفتیم یه جنگل کم درخت و صاف که یه پوشاک فروشیه یه عالمه لباس زنونه و بچه گونه با گیره آویزون کرده بود.ماهم دوتا ازش واسه مامان خریدیم.به قول خودش چون آخروقتو سرچراغ رسیده بودیم 58 تومنو 50 حساب کرد.شماهم هی میرفتی پشت لباسا و داللی میکردی! بعدم تو مسیر یکی از لباسایی که خریده بودیمو انداخته بودی روسرتو خوابت برده بود.خیلی...
نویسنده :
مامان
23:40